با سلام , یوسف هستم. ناخواسته بر لبه پرتگاه خوفناک و بر گشت ناپذیر شصت سالگی ایستاده ام,ماهها و شاید سالهاست که با خودم ستیز می کنم ,تا شاید بتوانم آنچه از سالیان دور بر من گذشته است .بنویسم.بی شک این رویدادها اجتماعی ماحصل حضور عینی من در برخی از این رخدادهاست.پس از کلنجار رفتن زیاد با خودم مصصم شدم,بخشی از این رویدادها را از طریق نشر در فیسوک بیان کنم.هدف غایی من از بازگویی این رویدادهای اجتماعی آگاهی بخشیدن به جوانان عزیز زادگاهم نسبت به دگرگونی فرهنگی است که در این سالیان در شهرمان رخ داده است.از سوی فکر می کنم مفهوم هستی اجتماغی ما انسانها مقوله ای است که قدمت آن به کهنسالی جهان مادی می رسد.یکی از غامض ترین پدیده ها که از روزگاران پیشین ذهن ما انسانها را در چنبره خود داشته, پاسخ دادن دادن به ان پرسش دیرینه بوده که معنا و مفهوم هستی اجتماعی او چیست؟ در این خصوص اندیشمندان علوم اجتماعی تحقیقات گسترده ای به عمل آورده اند. آنان به این نتیحه علمی رسیده اند که انسانها از دیرباز در جهت پاسخگویی به نیازهای مادی خود ناگزیر به ارتباط با همدیگر بوده اند. این روابط مادی که ماهیتی طبقاتی داشته منجر به مناسبتی اجتماعی خاصی گردیده که هستی اجتماعی انسانها از آن منتج شده است. ما اکنون در نظامی به سر می بریم که اساس سیاستهای آن بر پایه استثمار.خشونت و پایمال شدن حقوق اولیه مردم بنا شده است. هر روز شاهد درد و رنج توده های ستمدیده و سرکوب خشن و بیرحمانه نیروهای سیاسی هستم. در چنین فضای خفقان آلود و پلیسی وظیفه هر انسان آزاده ای که دل در گرو آزادیخواهی. عدالت اجتماعی و پایان دادن به فقر و نداری مردم زجر دیده دارد.آنست که با بهره گیری از کمترین امکانات چهره کریه نظام و سیاستهای سرکوبگرانه و ضد بشری آنرا افشا کند.پیش شرط دخالتگری و شرکت ما در اعتراضات علیه سیاستهای خشونت طلبانه رژیم بستگی به آگاهی و باور عمیق ما به فعالیت جمعی و تشکل پذیری دارد. هیچ انقلاب بنیادی اجتماعی بدون تشکیلات و انسجام سازمانی به پیروزی نرسیده است. هستی اجتماعی ما فیسبوکیها در گرو تلاش و پیگیری ما در گسترش و انتقال آگاهی معنا و مفهوم پیدا می کند. بنابراین ما فیسبوکی هستیم. پس ما هستیم. همانطوریکه در ابتدا یادآور شدم. قصدم از راه اندازی این فیسبوک بیان رخدادهای اجتماعی است که در طول سالیان اقامتم در زادگاهم بندر خمیر به وقوع پیوسته است. در نظر دارم در صورت امکان هر پنجشنبه آنرا به روز کنم.مطالبی که در اینجا نشر خواهم داد نوشته های خودم است که اشامل موضوعات زیر خواهد بود.1-رویدادهای گذشته اجتماعی.فرهنگی شهرم.2-مقالات کوتاه. شعر و......3-نامه های که هرگز فرستاده نشد [نامه های به دختران نازنینم آذر و آیدا] شاید لازم به توضییح نباشد که من خودم را نویسنده.شاعر و مقاله نویس نمی دانم.هر از گاهی اگر با ترس ولرز با کاغذ سفید و قلم روبرو می شوم شاید از سر کنجکاوی و وظیفه و تعهدی است که در پیوند با ارتقاء آگاهی جوانان عزیز شهرم احساس می کنم.با دیده منت از هر گونه انتقاد.پیشنهاد.نظردهی. و راهنمایی استقبال خواهم کرد.صمیمانه دست کوچک خود را برای یاری گرفتن به سوی دستهای بزرگ ما دراز می کنم. چراء فیسبوکی شدم؟ در انزوا چه کسی خواب آفتاب دید تا من به انتظار بمانم کنار دریچه و درخیال بال کبوتر سقوط کنم میان سیاهی « خسرو گلسرخی»